جدول جو
جدول جو

معنی این کش - جستجوی لغت در جدول جو

این کش
این دفعه، این قسمت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که سیم های برق یا تلفن یا تلگراف را از جایی به جای دیگر می کشد و مرتب می کند، آلتی که زرگر با آن مفتول طلا و نقره می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهن کش
تصویر آهن کش
آهن ربا، جسمی که آهن و بعضی فلزات را به سوی خود جذب کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اره کش
تصویر اره کش
کسی که پیشه اش بریدن چوب، تخته یا تنۀ درخت با اره است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سینه کش
تصویر سینه کش
جای پهن و هموار در دامنۀ کوه مثلاً سینه کش کوه
سینه کش آفتاب: کنایه از جای رو به آفتاب، جای مسطح که خورشید بر آن بتابد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تُو بَ / بِ شِ کَ)
کین کشنده. انتقامجو. منتقم. (فرهنگ فارسی معین) :
فروماند کابلشه از غم به درد
زشیدسب کین کش بترسید مرد.
اسدی.
یاد آمد ایچ آنچه منت گفتم
کاین دهر کین کش است ز نادان کین.
ناصرخسرو.
همه پولادپوش و آهن خای
کین کش و دیوبند و قلعه گشای.
نظامی.
رجوع به کین کشیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ای کاش
تصویر ای کاش
تمنی را رساند کاش، کاشکی خ
فرهنگ لغت هوشیار
دردی کش، شرابخوار: بهار گشت و هوا مژده شراب رساند زمین میکده رالای کش باب رساند. (دانش آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کین کش
تصویر کین کش
انتقام جو منتقم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سر
تصویر این سر
این دنیا این جهان عالم مادی مقابل آن سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این ور
تصویر این ور
این طرف این جانب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع این برای غیر ذوی العقول و اسم معنی آید: اینها را من نگفتم، برای اشخاص آید اینان: (عمر و لیث نامه کرد بابوداود... و با حمدبن فریغون... و اینها پیش رفتند)
فرهنگ لغت هوشیار
یا سینه کش آفتاب. رو به آفتاب در معرض آفتاب. یا سینه کش کوه. شیب تند و تیز کوه
فرهنگ لغت هوشیار
جعبه یا کیسه ای که در آن تیرهای کمان را جا میدادند و بپهلو می آویختند تیر کش تیر دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیر کش
تصویر زیر کش
یکی از مقامات موسیقی قدیم حسینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن کش
تصویر آهن کش
آهن ربا حجرمغناطیس، کسی که در گاراژها عمل آهن کشی را انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیو کش
تصویر دیو کش
کشنده دیو، مغلوب کننده دیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اره کش
تصویر اره کش
اره کشنده آن که با اره چیزها را قطع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتو کش
تصویر اتو کش
آنکه جامه ها را اتو میکشد و صاف میکند آنکه شغلش اتو کشیدن است
فرهنگ لغت هوشیار
که ابر تولید کند که جاذب و جالب ابر باشد: دریا جنگل و کوه ابرکش باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطو کش
تصویر اطو کش
آنکه جامه ها را اتو میکشد و صاف میکند آنکه شغلش اتو کشیدن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینه کش
تصویر سینه کش
((~. کِ))
جای هموار و معمولاً شیب دار
سینه کش آفتاب: رو به آفتاب، در معرض آفتاب
سینه کش کوه: شیب تند و تیز کوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایندکس
تصویر ایندکس
نمایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
Screeching
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
strident
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آن بار، آن دفعه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
визжащий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
kreischend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
верещащий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
piszczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
尖锐的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
estridente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
stridente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
chirriante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جیغ کش
تصویر جیغ کش
gillend
دیکشنری فارسی به هلندی